به گزارش عصر تجارت، اقتصاد ایران همیشه درگیر دوگانه «نفت یا جایگزین؟» بوده، اما واقعیت این است که ما هنوز بهدرستی جایگزینی برای نفت پیدا نکردهایم. از معدن زیاد صحبت میشود؛ از ظرفیتهای عظیمش، ذخایر غنیاش، پتانسیل اشتغالزاییاش.
واقعیت این است که بسیار نوشتهایم و بسیار خواندهایم؛ وقتی قرار است دوباره حرفهای تکراری بزنم، خودم خندهام میگیرد. بقیه هم میگویند بنویسیم که چه بشود؟ این همه نوشتهایم، مگر تغییری رخ داد؟
مسئله اینجاست که عزمی برای تغییر نیست. اصلا قرار نیست اوضاع بهتر بشود؛ وگرنه مگر میشود کسی نداند چقدر اوضاعمان بحرانی است؟
به عنوان یک خبرنگار از شنیدن حرفهای تکراری خسته شدهام. میدانم که شما هم همینطور! اما چه باید کرد؟
میخواهند معدن را جایگزین نفت کنند! از جهش تولید حرف میزنند اما همزمان واردات ماشینآلات را ممنوع میکنند! آندسته از ماشین آلات که شرایط واردات دارند هم دو سه سالی طول میکشد تا به دستمان برسد! شب در خانه دعوایشان میشود و صبح بخشنامه صادر میکنند یا قبلی را لغو میکنند! بدون اینکه به این فکر کنند که چه بلایی سر معدنکار و تولیدکننده میآید.
حالا کلاهتان را قاضی کنید! خندهدار نیست ما از مشکلاتی حرف بزنیم که عمداً ایجاد میشوند؟ و از نقش معدن در رشد اقتصادی بنویسیم؟
ولی خب چه باید کرد؟ رسالت ما نوشتن است.
معدن در اقتصاد ایران یک غول خفته است. هر بار که شرایط اقتصادی کشور سخت میشود، پای معدن به میان میآید. میگویند «ایران بهشت معادن است»، اما این بهشت بیشتر شبیه به یک جزیره دورافتاده است که راه دسترسی به آن پیدا نشده! درحالیکه کشورهای دیگر با توسعه معادن خود، به افزایش تولید و صادرات پرداختهاند، ما همچنان درگیر نداشتن زیرساختهای کافی هستیم.
چالشهای این صنعت را که بشماریم، به یک لیست بلندبالا میرسیم.
قوانین پیچیده و متغیر که هر روز عوض میشوند.
بروکراسی اداری خستهکننده که سرمایهگذار را فراری میدهد.
نبود سرمایهگذاری خارجی به دلیل عدم ثبات اقتصادی.
مشکلات تأمین مالی که باعث شده پروژهها نیمهکاره رها شوند.
ضعف زیرساختهای حملونقل که هزینهها را چند برابر کرده است.
فرسودگی ماشینآلات معدنی که بهرهوری را پایین آورده است.
دخالتهای دولتی در قیمتگذاری محصولات معدنی که سود معدنکاران را به حداقل رسانده است.
و از همه مهمتر تحریمها که اقتصاد ایران را از نفس انداخته؛ البته به کاسبان تحریم که بد نمیگذرد، برای همین میخواهند به ماهایی که گوشهای نشستهایم و نظارهگریم و همزمان استخوانهایمان خرد میشود، القا کنند که چقدر خودکفایی خوب و قدرتآفرین است، به خودمان ببالیم که دوام آوردهایم.
با این همه مشکل، معدن قرار است اقتصاد ایران را نجات دهد؟
همه درباره معدن حرف میزنند. سیاستگذاران در جلسات رسمی از اهمیت معدن و نقش آن در رشد اقتصادی میگویند، اما وقتی نوبت به تصمیمگیری میرسد، معدن در اولویت چندم قرار میگیرد؟ کدامیک از تصمیمگیران، واقعاً از نزدیک معضلات معدنکاران را دیدهاند؟
میگویند حدود ۷ درصد ذخایر معدنی جهان در ایران قرار دارد. اغلب معادن در مناطق محروم کشور قرار دارند و این یعنی فرصتی بینظیر برای اشتغالزایی؛ اما چقدر از این فرصت استفاده شده است؟ اگر کشور دیگری منابع ما را داشت، چگونه از آن استفاده میکرد؟
یکی دیگر از مشکلات اصلی، دیدگاه کوتاهمدت نسبت به این بخش است. معدن سرمایهگذاری بلندمدت میخواهد؛ نه چیزی که در یکی دو سال نتیجه بدهد. کشورهای پیشرو در این حوزه، سالها روی معادن خود سرمایهگذاری کردهاند، فناوریهای جدید به کار گرفتهاند، بازارهای صادراتی را توسعه دادهاند، اما ما همچنان درگیر چالشهای ابتدایی مثل تأمین ماشینآلات و قطعی برق هستیم! به قول یکی از مدیران معدنی، دنیا در اکتشافات پیشرفتهای خیرهکنندهای داشته اما ما هنوز به واردات ماشینآلات حفاری سنتی افتخار میکنیم!
نمیتوان از معدنی که در توسعهاش سرمایهگذاری نشده، انتظار معجزه داشت. اگر قرار است اقتصاد ایران از وابستگی به نفت فاصله بگیرد، معدن یک گزینه جدی است؛ اما نه با این مدیریت ناپایدار، قوانین متغیر و سیاستهای مقطعی. تا زمانی که این مشکلات حل نشود، معدن نهتنها به رشد اقتصادی کمک نخواهد کرد، بلکه خودش هم بهمرور به یک معضل تبدیل میشود.
درست میگویند؛ معدن، یک فرصت است؛ اما فرصتی که در حال از دست رفتن است.